مدیریت خشم در محیط کار چالشی فراموشنشدنی در دنیای کسب و کار
آیا آخرین باری که با یک فرد کاملا عصبانی در محیط کار برخورد داشته اید را به یاد میآورید؟ ممکن است به عنوان یک کارمند، مدیر و یا صاحب یک کسب و کار ، این تجربه را به خوبی بشناسید. خشم یک احساس بشری است که در تمام ابعاد زندگی و به خصوص در محیط کار به به سراغ همه ما می آید. اما چگونه میتوانیم مدیریت خشم را یاد گرفته و از فواید آن بهره ببریم؟
در این مقاله، ما به جستجوی پاسخهایی برای این سوال میرویم و به شما نشان میدهیم که چگونه مدیریت خشم در محیط کار میتواند به بهبود روابط، افزایش کارایی، و حتی ایجاد فرصتهای جدید در سازمانها منجر شود. همچنین، با مثالهایی واقعی از محیط کار، بهترین راهکارها و ابزارهای مدیریت خشم را بررسی می کنیم. پس، در سفری جذاب به مدیریت خشم با نگاهی عمیق تر همراه ما باشید.
اهمیت مدیریت خشم در محیط کار
یکی از مهمترین چالش ها در محیط کار، تجمع و انباشت خشم و عصبانیت در افراد است. این احساسات و هیجانات منفی نه تنها میتوانند به کاهش بهرهوری و رضایت کارکنان منجر شوند، بلکه میتوانند به اخلال در فرآیندهای کسب و کار نیز منجر شوند. از طرف دیگر، مدیریت خشم به عنوان یک مهارت اساسی در محیط کار، میتواند به نحوه انطباق سازمان با تغییرات و چالشها دنیای مدرن کمک کند.
مثال هایی از سازمان های ایران
مدیریت خشم در یک شرکت فناوری
در یک شرکت فناوری معتبر در ایران، تغییرات گستردهای در ساختار سازمانی اعمال شد. این تغییرات باعث بروز نارضایتی و خشم در بین بسیاری از کارکنان شد. برای حل این چالش، مدیران تصمیم گرفتند که گروههای کوچک تشکیل دهند و جلسات مشترک با کارکنان برگزار کنند. این جلسات به کارکنان اجازه می داد تا بازخورد مستقیم خود را به مدیران ارائه و نگرانیهایشان را اعلام کنند. این اقدام به کاهش خشم و افزایش تعامل مثبت کمک کرد و در نهایت تغییرات با موفقیت اجرا شد.
مدیریت خشم در یک بانک
در یکی از بانکهای معتبر ایران، کاهش تعداد کارکنان و افزایش وظایف رسیدگی به مشتریان، باعث افزایش فشار کاری بر کارمندان شد. برای مدیریت تنش و استرس ایجاد شده، بانک تصمیم گرفت بهبودی در تسریع فرآیند اجرایی مسئولیت ها و وظایف ایجاد کند. این اقدامات شامل هوشمندسازی فرآیند های اجرایی و ارائه آموزشهای مدیریت زمان، مهارتهای ارتباطی و تجربه مشتری شد. بدین ترتیب، عملکرد کارکنان ارتقاء یافته و خشم و نارضایتی در آنان به حداقل رسید.
مدیریت خشم در یک شرکت استارتاپ
در یک شرکت استارتاپ در ایران، تنشهای بین افراد تیم باعث ایجاد خشم در محیط کار شده بود. به عنوان یک راهکار مؤثر، مدیران تصمیم گرفتند تا از جلسات هفتگی منظم برای حل مشکلات استفاده کنند. در این جلسات، اعضای تیم در مورد مشکلات و نگرانیهایشان صحبت می کردند و به صورت مشترک به ارائه راهکار می پرداختند. این تعامل مستقیم اثری مثبت بر کاهش خشم و افزایش همبستگی در تیم داشت و به بهبود عملکرد کلی شرکت کمک کرد.
راهکارهای اثربخش:
- آموزش مهارتهای مدیریت هیجانات: ارتقاء مهارتهای مدیریت هیجانات در کارکنان و مدیران با برگزاری دوره های آموزشی هوش هیجانی و پیاده سازی تمرین ها در محیط واقعی کار می تواند کارساز باشد.
- تشویق به بازخورد مثبت: تشویق کارکنان به ارائه بازخورد مثبت به یکدیگر و به مدیران میتواند احساس تقدیر و رضایت را ترویج کند.
- مدیریت تعارضات: آموزش مهارتهای مدیریت تعارضات به مدیران و کارکنان میتواند در حل مشکلات و چالش های ارتباطی و از بین بردن اختلافات بین آنها کمک کند.
- توسعه یک فرهنگ سازمانی باز و شفاف: ایجاد فرهنگ سازمانی باز و فضایی شفاف برای تصمیمگیری و اطلاعرسانی به کارکنان میتواند در کاهش خشم و ترس در محیط مؤثر باشد.
با اعمال این راهکارها و مطالعه مثالهای واقعی، مدیران و کارکنان در محیط کار میتوانند به بهبود مدیریت خشم و افزایش رضایت و بهرهوری دست یابند.
مثال هایی از سازمان های موفق:
Zappos
Zappos یک شرکت خردهفروشی آنلاین است که به فرهنگ سازمانی منحصر به فرد و مدیریت خشم مثبت شهرت دارد. آنها به کارکنان خود اجازه میدهند که مرجوعات مشتریان را به هر شکلی که بخواهند، پذیرفته و حتی برای مکالمات تلفنی با مشتریان خود وقت طولانی اختصاص دهند. این رویکرد به ایجاد رضایت مشتری و کاهش خشم مشتریان منجر شده و شرکت Zappos را به یکی از موفقترین شرکتهای خدمات مشتری در جهان تبدیل کرده است.
Google از تکنیکهای مدیریت خشم نوآورانهای در محیط کار خود استفاده میکند. در این شرکت، کارکنان به عنوان یکی از رویکردهای کارساز، میتوانند 20 درصد از زمان کاری خود را به پروژههای شخصی و خلاقیت اختصاص دهند. این اقدام به ارتقاء رضایت و خلاقیت کارکنان کمک کرده و در نتیجه به توسعه محصولات و خدمات موفقیتآمیزی منجر شده است.
Toyota
Toyota به عنوان یکی از شرکتهای بزرگ خودروسازی جهان، به مدیریت خشم در زنجیره تأمین خود توجه ویژهای دارد. آنها با ایجاد روابط مستحکم با تأمینکنندگان و تشویق آنان به همکاری و تعامل برای حل مشکلات، تلاش میکنند تا مشکلات را در زنجیره تأمین به حداقل برسانند. این رویکرد باعث افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها شده و موفقیت بزرگی برای Toyota به همراه داشته است.
در این مثالها، مشاهده میشود که مدیریت خشم به وسیله ایجاد روابط مثبت با کارکنان و مشتریان، تشویق به خلاقیت و تعامل، و ایجاد فرهنگ سازمان باز و شفاف میتواند تا حد به توسعه و موفقیت سازمانها کمک کند. این راهکارها نه تنها به کاهش خشم منجر میشود بلکه به بهبود عملکرد و سودآوری سازمانها نیز کمک میکند.
خلاصه کلام:
در این مقاله به مدیریت خشم در محیط کار به عنوان یکی از مهم ترین دغدغه های سازمان ها پرداختیم. خشم و عصبانیت احساساتی است که به عنوان بخشی از تجربه انسانی در محیط کار نیز وجود دارد. با این حال، عدم آگاهی در مورد این احساسات و نداشتن یک رویکرد مناسب در مقابل آن میتواند منجر به مشکلات جدی در هر سازمانی شود.
در مثالهای واقعی از سازمانهای ایران دیدیم که چگونه با اعمال راهکارهای متنوع و کارآمد، می توان خشم را در محیط کار کاهش داده و به بهبود عملکرد و رضایت کارکنان و مشتریان دست یافت.
راهکارهای کاربردی از جمله آموزش هوش هیجانی، تشویق به بازخورد مثبت، مدیریت تعارضات و ایجاد فرهنگ سازمانی باز و شفاف میتوانند به سازمانها در مدیریت خشم کمک کرده و مسیر موفقیت را برای آنها تسهیل کند.
علاوه بر این، آموزش مهارت های نرم و مهارت های مدیریت خشم، نقش مهمی در ایجاد محیط کاری سالم و موفق بازی میکند. با اجرای راهکارهای مدیریتی مناسب و توجه به تجربه زیسته کارکنان و مشتریان، سازمانها میتوانند به بهبود عملکرد و رشد پایدار دست یابند.
دپارتمان یادگیری مؤسسه نمو با وجود تیمی متخصص و اساتید مجرب در حوزه توسعه فردی، دوره آموزش مدیریت تعارضات را به صورت اثربخش و سفارشی سازی شده برنامه ریزی و اجرا می کند. شما در فضایی کاملا کارگاهی یادگیری مهارت های حل تعارض، کنترل خشم و گفتگوی مؤثر را به همراه تست، فعالیت گروهی و بازی تجربه خواهید کرد.
منابع:
- Lazarus, R. S., & Folkman, S. (1984). Stress, appraisal, and coping. Springer.
- Brinkert, R. (2010). A literature review of conflict communication causes, costs, benefits and interventions in nursing. Journal of Nursing Management, 18(2), 145-156.
- Spielberger, C. D., & Reheiser, E. C. (2009). Assessment of emotions: Anxiety, anger, depression, and curiosity. Applied psychology, 58(1), 71-88.
- Barsade, S. G. (2002). The ripple effect: Emotional contagion and its influence on group behavior. Administrative science quarterly, 47(4), 644-675.
- Goleman, D. (1995). Emotional intelligence: Why it can matter more than IQ. Bantam.
- Brackett, M. A., Palomera, R., Mojsa-Kaja, J., Reyes, M. R., & Salovey, P. (2010). Emotion-regulation ability, burnout, and job satisfaction among British secondary-school teachers. Psychology in the Schools, 47(4), 406-417.
- Kim, S. Y., & Leung, K. (2007). Forming and reacting to overall fairness: A cross-cultural comparison. Organizational Behavior and Human Decision Processes, 104(1), 83-95.
- Ford, M. T., Heinen, B. A., & Langkamer, K. L. (2007). Work and family satisfaction and conflict: A meta-analysis of cross-domain relations. Journal of Applied Psychology, 92(1), 57-80.
- Cooper, C. L., & Marshall, J. (1976). Occupational sources of stress: A review of the literature relating to coronary heart disease and mental ill health. Journal of Occupational Psychology, 49(1), 11-28