هوش هیجانی چیست؟ چه کاربردی در سازمان دارد؟
“عصبانی شدن آسان است؛ همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب – آسان نیست!
دنیایی را با وجود آدم هایی شبیه ربات و بدون احساس تصور کنید. دنیایی که در آن نتوانید بفهمید دوستتان غمگین است و نیاز به همدردی دارد و یا کارمندتان مضطرب و پریشان است و باید به او رسیدگی شود و…
تصور چنین دنیایی وحشتناک است. جهان امروز به افرادی با توانایی شناخت، تفسیر، کنترل و درک احساسات و هیجانات برای برقراری ارتباط با دیگران نیاز دارد. این توانایی که با نام هوش هیجانی یا همان EQشناخته شده است از واجبات زندگی در عصر ارتباطات بوده به طوری که عده ای اعتقاد دارند از IQ هم مهم تر است.
احتمالا با این مورد برخورد داشته اید که افرادی با بهره هوشی خوب و نمرات درخشان در زمینه های علمی از نظر اجتماعی و برقراری ارتباط مؤثر با دیگران ناتوان و از اصولی مثل همدلی و درک احساسات اطرافیانش عاجز باشند. این نشان از اهمیت هوش هیجانی دارد. در دنیای مدرن بهره هوشی بسیار مهم است، اما به تنهایی برای رسیدن به موفقیت کافی نیست. شما اگر نمره الف بهترین دانشگاه باشید ولی نتوانید در هنگام مواجهه با چالش ها و مشکلات استرس و هیجاناتتان را کنترل کنید، موازنه رعایت نشده و شکست می خورید. این یعنی EQ , IQ مکمل هم هستند و در کنار هم معنی پیدا می کنند.
هوش هیجانی به زبان ساده
هوش هیجانی شامل توانایی شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود و دیگران است. دانیل گلمن، روانشناس و نویسنده آمریکایی، این هوش را استعداد، قابلیت یا مهارتی دانست که عمیقا تمامی توانایی های فردی را در دربرمی گیرد و گسترده تر از چرخه مشخصی از دانشهای پیشین، مانند بهره هوشی و مهارتهای فنی یا حرفهای تعریف می شود. او 5 ویژگی اساسی را در مدل خود ارائه می دهد:
خودآگاهی یا آگاهی از خویشتن (Self-awareness):
کارمندی می داند روزهای شنبه معمولا نامه های دریافتی و رسیدگی به امور افزایش بیشتر بوده و حجم کاری زیاد در او استرس ایجاد می کند. بنابراین آخر هفته کاری خود را طوری برنامه ریزی می کند تا کلیه امور هفته را انجام دهد تا از حجم کاری روزهای شنبه کاسته شود و کارعقب مانده ای که منجر به استرسش شود را نداشته باشد.
خودتنظیمی و کنترل هیجانات (Self-regulation):
مدیر منابع انسانی وقتی در سازمانی با تیم افرادی بسیار ضعیف مواجه می شود، به جای خشم و داد و فریاد کردن سعی می کند این مسئله را ریشه یابی کند و در جهت بهبود کارایی و بهره وری کارکنان راهکارهای سازنده ارائه دهد.
خودانگیزشی (Self-motivation):
وقتی کارآفرینی در یک شرکت سرمایهگذاری میبیند که در چند فصل متوالی، سبد سرمایهگذاری تحت مدیریتش ضرر داده است. اما به جای اینکه خودش را ببازد و شرایط و اتفاقات بیرونی را عامل شکست بداند میکوشد از این تجربه درس بگیرد و با بازآفرینی شرایط و تصمیمهای درست و اصولی، دوباره کنترل اوضاع را در دست بگیرد.
همدلی (Empathy):
اگر مدیری در سازمان بتواند فارغ از هر الگوی ذهنی، احساسات و رفتارهای نیروی خود را که از فرهنگ دیگری است درک کند به مهارت همدلی دست یافته است. وقتی همدل باشید و احساسات دیگران را درک کنید، می توانید با انصاف بیشتری در مورد نحوه اجرای امور محوله تصمیم گیری کنید.
هوش هیجانی و کاربرد آن در محل کار
شاید برایتان سوال باشد که هوش هیجانی در محیط کار به کار می آید؟ برای جواب به این سوال و درک اهمیت آن باید گفت داشتن هوش هیجانی بالا میتواند در حل کردن پیچیدگیهای روابط کاری و رهبری دیگران به شما کمک کند. همچنین در کاملترین شکل خود، همدلی لازم را برای درک دقیق دیدگاه دیگران فراهم میکند، حتی زمانی که با دیدگاه شخصی شما در تضاد باشد.
- وجود هوش هیجانی در راس سازمان به مدیران کمک می کند تا با درک ارزش های دیگران، انگیزه دهنده و الهام بخش کارهای مفید باشند، افراد بیشتری را مشارکت دهند و پای میز آورند و مانع بروز چالش های کارتیمی شود.
- چنین هوشی به رهبران قدرت بیشتری به منظور هدایت سازمانشان میدهد تا فرصتهایی را که ممکن است دیگران از آنها بیخبر باشند، بشناسند. به طور مثال یک مدیر باهوش هیجانی بالا سریعا تعارضات در سازمان را شناسایی و به روش عاقلانه ای برطرف می کند و از پتانسیل حرفه ای نهفته در افراد کمک می گیرد.
- در فرآیند جذب و استخدام نیز شرکتها میتوانند نظریههای هوش هیجانی را در همه سطوح فرآیندهای استخدام و توسعه حرفهای خود اجرایی کنند؛ البته این امر دشوار بوده و نیاز به تخصص در این حوزه دارد.
اگرچه همه نقش ها ممکن است از هوش هیجانی بهره مند شوند، اما لزوما همه نقش ها به هوش هیجانی بسیار بالایی نیاز ندارند. با این حال، در بعضی از سمت ها هوش هیجانی از اهمیت خاصی برخوردار بوده و حتی نبود آن ممکن است چالش برانگیز باشد. به طور مثال رهبران صرفنظر از مهارت هایشان در زمینه اقتصاد جهانی، نیاز به هوش هیجانی برای سازگاری با تغییرات و مقابله با موانع دارند و دیگر مهم نیست که اقتصاد چگونه تغییر می کند، بلکه شیوه برخورد وی با این تغییرات مهم است .
همچنین توجه به هوش هیجانی در محیط کار برای رهبران کسبوکار به درک بیشتر مهارتها و توانمندی های کارکنان کمک میکند، همچنین به آنها چشمانداز وسیعتری درباره کسبوکارشان بهعنوان یک کل میدهد.
تفاوت IQ و EQ
هوش هیجانی و عاطفی (EQ) در مقایسه با هوش عقلانی منطقی (IQ) تفاوت های زیادی دارد. هوش منطقی شامل حقایق و استدلال منطقی محکم بوده. در صورتی که هوش هیجانی به نحوه اعمال حقایق و استدلال مربوط می شود. این امر برخی را به این باور می رساند که هوش هیجانی بالادر تجارت مهمتر از هوش عقلانی بالا نقش ایفا می کند.
در حالت ایدهآل، این دو باید با هم در تعامل باشند. بدون تأثیر و هدایت هوش عقلانی، هوش هیجانی این پتانسیل را دارد که عمیقاً احساسی شود، به نحوی که برای اهداف تجاری مناسب نباشد. با این حال، در کارکرد اصولی آن می تواند در زمینه های حرفه ای برای تقویت همکاری و اتحاد چه در سطح درون سازمانی و چه در سطح برون سازمانی بسیار اثربخش باشد.
چگونه هوش هیجانی را در محیط کار تقویت کنیم؟
هوش هیجانی نقش بسیار مهمی را در موفقیت شغلی بازی می کند. ارتقاء هوش هیجانی در محل کار می تواند الهام بخش تیم شما بوده و فضای کاری مثبتی را برای همه افراد ایجاد کند. توجه به این 5 روش به شما در بالا بردن هوش هیجانی کمک خواهد کرد:
1- نقاط ضعف خود را بشناسید
قبل از انجام هر کاری، بهترین کار شناسایی نقاط ضعف در خودتان است. خودارزیابی نقاط ضعف هیجانی، مانند یک راهنما، به شما این امکان را می دهد که مسیر بهبود را بهتر درک کنید.
2- سوابق هوش هیجانی خود را مرور کنید
پس از ارزیابی نقاط ضعف، سوابق هوش هیجانی خود را بررسی کنید. مرور ایمیلها و پیامهای متنی باعث می شود نحوه برخورد با موقعیتهای مختلف را به یاد آورید. به عنوان مثال، ممکن است به موردی برسید که می توانستید با همدلی بیشتری به کسی پاسخ دهید. تأمل در همین ارتباطات روزانه به شما در مدیریت بهتر موقعیت های مشابه در آینده کمک خواهد کرد.
3- بازخورد بگیرید
برای درک رفتارهای هیجانی خود، گرفتن بازخورد از کسانی که به آنها اعتماد دارید یک روش کارساز است. بازخوردی که از این افراد دریافت می کند کاملا صادقانه و شفاف است. به عنوان مثال از یکی از اعضای خانواده یا دوستان خود بخواهید تا نظرشان را در مورد شما و نحوه برقراری ارتباط با دیگران در میان بگذارند. از نظر آنها برای ایجاد یک تغییر مثبت در برقراری ارتباط مؤثر با دیگران استفاده کنید.
4- مشاوره بگیرید
برای ارتقاء هوش هیجانی در محل کار، از مشاوره مدیرتان و یا یک مربی مجرب بهره بگیرید. تمایل خود را برای بهبود مهارت های ارتباطی یا رهبری اعلام کنید و به پیشنهادات آنها با دقت گوش کنید. این پیشنهاد می تواند شرکت در یک سمینار آموزشی یا مشارکت در یک فعالیت در محل کار بوده که برای کل تیم مفید باشد.
5- هوش هیجانی را روزانه تمرین کنید
هر آنچه در مورد هوش هیجانی از خود و دیگران می آموزید را هر روز تمرین کنید. شناسایی نقاط ضعف، درخواست کمک و بازخورد گرفتن میتواند فهرستی از عادت های خوب را در مسیر بهبود در اختیار شما قرار دهد.
برخی از این کارها فقط شامل خودتان است، مانند نگاه کردن در آینه برای ارزیابی زبان بدن و حالات چهره. برخی نیز شامل برقراری ارتباط با افراد مختلف برای تمرین هوش هیجانی در دنیای واقعی است. با تلاش برای بهبود هوش هیجانی هم به پیشرفت در شغلتان کمک کنید و هم دیگران را برای انجام همین کار تشویق کنید.
آیا هوش هیجانی معایبی هم دارد؟
ضعف در مهارت های هوش هیجانی میتواند در حوزههای مختلف زندگی از جمله کار و روابط برای شما مشکلات زیادی به وجود آورد. افرادی که مهارتهای عاطفی کمتری دارند، بیشتر مشاجره میکنند، مهارتهای تعاملی ضعیفی داشته و درنتیجه روابط با کیفیت پایینتری دارند.
با این وجود، داشتن سطح بسیار بالایی از مهارت های عاطفی نیز می تواند با چالش هایی همراه باشد. مثلا:
- تحقیقات نشان می دهد که افراد با هوش هیجانی بالا ممکن است کمتر خلاق و نوآور باشند.
- تحقیقات نشان داده است که EQ بالا گاهی اوقات می تواند برای اهداف فریبنده استفاده شود.
- افراد با هوش هیجانی بالا ممکن است از ترس آسیب رساندن به احساسات دیگران، در ارائه بازخورد منفی دچار مشکل شوند.
نشانه های هوش هیجانی چیست؟
برخی از نشانه ها کلیدی هوش هیجانی عبارتند از:
- قبول مسئولیت اشتباهات
- توانایی رها کردن اشتباهات
- اعتماد به نفس و پذیرش خود
- توانایی پذیرش و پذیرش تغییر
- احساس همدلی و توجه به دیگران
- توانایی شناسایی و توصیف احساسات مردم
- نشان دادن حساسیت به احساسات دیگران
- توانایی مدیریت احساسات در شرایط سخت
- آگاهی از نقاط قوت و محدودیت های شخصی
- حس کنجکاوی قوی، به ویژه در مورد افراد دیگر
هوش هیجانی و نکات کلیدی مدیریتی
با تأکید بر ارتقاء هوش هیجانی در محیط کار، مدیران باید به این نکات مهم توجه داشته باشند:
- هوش عقلانی بر تحلیل عقلانی و «عینی» حقایق و ارقام تمرکز دارد.
- هوش هیجانی شامل بینش نسبت به احساسات دیگران و همچنین احساسات خود فرد است.
- هوش هیجانی بالا رهبری مشارکتی و نتایج برد-برد را به همراه دارد.
- هوش هیجانی با اعتماد به نفس، انعطاف پذیری و پشتکار همبستگی دارد.
- هم هوش عقلانی و هم هوش هیجانی در کنار هم برای رهبری لازم است.
تاثیرات قابل توجه هوش هیجانی
فکر کردن قبل از واکنش
افراد با هوش هیجانی می دانند که احساسات می تواند قدرتمند، اما موقتی نیز باشد. هنگامی که یک اتفاق احساسی شدید رخ می دهد، مانند عصبانی شدن از یک همکار، واکنش هوشمندانه اینست که باید مدتی طول بکشد تا پاسخ دهید. این کار اجازه می دهد که فضا آرام شده و طرفین بتوانند منطقی تر فکر کنند.
خودآگاهی بیشتر
افراد با هوش هیجانی نه تنها در درک احساسات دیگران خوب هستند، بلکه در درک احساسات خود نیز مهارت دارند. این افراد با خودآگاهی به عوامل مختلفی که به احساسات آنها کمک می کند فکر کنند.
همدلی برای دیگران
بخش بزرگی از هوش هیجانی توانایی فکر کردن و همدردی با احساسات دیگران است. شما می توانید تصور کنید که اگر در موقعیت مشابهی قرار داشتید، چگونه پاسخ می دادید.
و در کلام آخر حتما به این نکته توجه کنید که ارتقاء هوش هیجانی از پایین ترین سطح یعنی درک و ابراز احساسات تا سطوح بالاتر توانایی تنظیم احساسات نیازمند آموزش اصولی مهارت های این حوزه می باشد.
دپارتمان یادگیری نمو با وجود تیم متخصص و همکاری مدرسین مجرب در حوزه توسعه فردی، دوره آموزشی “هوش هیجانی” را با سناریویی علمی و اجرایی طراحی کرده و آن را به صورت کاملا سفارشی سازی شده برای سازمان ها و مجموعه ها برگزار می کند. این دوره آموزشی بر اساس نیازهای واقعی محیط کار شما برنامه ریزی شده و فرآیند آموزشی با بهره گیری از تست بار-آن و فعالیت کارگاهی جهت اثربخشی هرچه بیشتر تعریف می شود.
منبع: leaders.com