مهمترین چیزی که می توان گفت، فراز و نشیب های رسیدن به مسیر درست برای رویا هایی که در سر پرورانده ام است. از سنین نوجوانی همواره منتقد نظام آموزشی بودم اما تنها کاستی های آن را می دیدم و در آن زمان راهکاری به ذهنم نمی رسید. وارد دانشگاه شدم و مهندسی نرم افزار خواندم که به واسطه آن تفکر سیستمی را آموختم، اما این راه کافی نبود. دوباره در مسیر دیگری از آغاز مدیریت صنعتی و همزمان رشته حقوق خواندم تا بتوانم با ترکیب اینها ساختاری که مد نظرم بود را بررسی کنم. اما اینها را نیز کافی ندیدم در کارشناسی ارشد نخست به سراغ روانشناسی رفتم اما علی رغم کمکی که به نظم دادن به اندیشه ام می کرد تنها توانست در بخش خرد، مسیر اندیشه ام را نظم ببخشد. به سراغ رشته اقتصاد رفتم و سپس در گرایش اقتصاد توسعه تحصیلاتم را به پایان بردم. در طول این مسیر به عنوان یک مشاور تحقیقات بازار و یک عاشق آموزش فعالیت کردم.